نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛
من از سکوت موریانه ها می ترسم ...!
Lake Of Dreams...
رفتم مغازه ميگم ببخشيد آقا تخمه داريد؟
ميگه كيلويي؟ ميگم پ...
يهويي داد زد خفه شو، چيه شما جوونا ياد گرفتين ميگين پ ن پ!
گفتم پنير ميخواستم.
بدبخت كلي عذرخواهي كرد گفت پنير كيلويي بدم؟
گفتم پ ن پ متري بده!!! بعد در رفتم خخخخ.
كودكي كه لنگه كفشش را امواج از او گرفته بودند
روي ساحل نوشت:
دريا دزد است!!!
مردي كه از دريا ماهي گرفته بود
روي ماسه ها نوشت:
دريا سخاوتمند ترين سفره هستي است!!
موج آمد و جملات را با خود شست و تنها اين پيام باقي ماند:
حرف هاي ديگران را در وسعت خويش حل كن
تا دريا بماني...
حيف كه يادمان مي رود بسياري از آنچه امروز داريم
از همان دعاهايي بود كه فكر مي كرديم خدا آنها را نمي شنود.
يکی قشنگی مزرعه رو میبینه و یکی کثیفی پنجره،
این تویی که تصمیم میگیرى چی ببینی
امیدوارم همیشه قشنگ ببینی حتی از پشت پنجره کثیف...
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن و به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
هيچ كودكي نگران وعده ي بعدي غذايي اش نيست
زيرا به مهرباني مادرش اعتماد دارد.